محمدجعفر محمدزاده؛ آینور ناصری؛ سجاد انصاری
چکیده
منطقه صاحبدیوان در فاصله 20 کیلومتری شمال باختر مشگینشهر، استان اردبیل قرار گرفته است. این منطقه متشکل از مجموعهای از سنگهای آتشفشانی و توده های نفوذی از کوارتزمونزونیت تا گرانیت با گسترهای از دگرسانی های متعدد مرتبط با فرآیندهای گرمابی می باشد. این مقاله با هدف ثبت دگرسانی ها و شناسایی مناطق امیدبخش فلزی از جمله مس، تحت پوشش ...
بیشتر
منطقه صاحبدیوان در فاصله 20 کیلومتری شمال باختر مشگینشهر، استان اردبیل قرار گرفته است. این منطقه متشکل از مجموعهای از سنگهای آتشفشانی و توده های نفوذی از کوارتزمونزونیت تا گرانیت با گسترهای از دگرسانی های متعدد مرتبط با فرآیندهای گرمابی می باشد. این مقاله با هدف ثبت دگرسانی ها و شناسایی مناطق امیدبخش فلزی از جمله مس، تحت پوشش عملیات ژئوفیزیکی پلاریزاسیون القایی و مقاومت ویژه قرار گرفت تا وجود مواد معدنی در اعماق بررسی و موقعیت توده های زیر سطحی ثبت گردد. بدین منظور ابتدا با برداشت آرایۀ مستطیلی و تفسیر نقشههای مقاومتویژه و بارپذیری حاصله، زونهای آنومالی و امیدبخش برای کانیسازی به صورت اولیه شناسایی شد. جهت شناسایی عوامل کانی ساز با حداکثر تغییرپذیری و بررسی تفصیلی زونهای مستعد کانیسازی، پروفیلهای IP دوقطبی - دوقطبی در جهت عمود بر روند کانی سازی در جهات شمالی-جنوبی پیاده و برداشت گردید. همچنین جهت بررسی نحوه توزیع فلزات اقدام به ارزیابی همبستگی بین بارپذیری و مقاومت ویژه شد و نهایتاً تحت شبیه سازی و مدل سازی، شبه مقاطع بارپذیری و مقاومت ویژه مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفت. با توجه به شبهمقاطع مقاومتویژه و بارپذیری پروفیلها، موقعیت، عمق، شدت و گسترش کانیسازی تعیین شد. انطباق آنومالیهای حاصل از نتایج ژئوفیزیکی با لیتولوژی و دگرسانیهای موجود منطقه حاکی از آن است که در شمال و جنوب خاور منطقه، کانی زایی مس همراه با افزایش بارپذیری و کاهش مقاومت ویژه توأم بوده است. در این راستا اعمال تصحیحات توپوگرافی موجب شدت بخشی به هالهها گردید. همچنین دامنه نوسانات بارپذیری، امکان تفکیک دگرسانیهای مهم منطقه را در ارتباط با کانیزایی مس میسر ساخت بطوریکه بارپذیری بالا احتمالاً نشاندهنده حضور دگرسانی فیلیک همراه با پیریت و برعکس دگرسانی پتاسیک با کاهش بارپذیری منطبق بر توده های آذرین نفوذی است. نتایج حاکی از آن است که سیال مولد تودۀ پرفیری میکروکوارتزمونزونیت – میکرومونزودیوریت به عنوان منشأ کانیسازی بوده و توده فوق همراه با آندزیت – داسیتآندزیت پرفیری به عنوان منبع آنومالی موجود، است. با توجه به کلیه شواهد حاصل از مطالعات صحرایی و انطباق نتایج ژئوفیزیکی با لیتولوژی و دگرسانیهای منطقه و نهایتاً بررسی زونهای مستعد کانیزایی، نقاط حفاری بهینه با اولویت آنومالی (SABH1) منطبق بر زون پتاسیک به لحاظ پتانسیل بالای کانی زایی مس پیشنهاد شد.
آینور ناصری؛ محمدجعفر محمدزاده؛ پریا محبی؛ پریناز جوانی
چکیده
منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در ...
بیشتر
منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در بیشتر کارهای اکتشافی مدنظر قرار میگیرد، آشکارسازی بیهنجاریها بهویژه هالههای مثبت عناصر کانساری است. ولی توجه بههالههای منفی بسیار کمتر مد نظر قرار میگیرد. این مقاله نشان میدهد که کاهش برخی عناصر همراه در منطقه نیز ممکن است در ارتباط با کانیزایی ویژهای باشد بنابراین هالههای منفی نیز میتوانند حائز اهمیت باشند. به طور معمول حد آستانه بیهنجاری های منفی نیز مشابه بیهنجاریهای مثبت برآورد میشود که این امر موجب پوشش هاله و عدم ثبت و کارآیی آنها میشود. در این مقاله اقدام به مدلسازی توأم هالههای مثبت و منفی و ارتباط آنها در ثبت الگوهای بهینه ژئوشیمیایی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که هالههای منفی مهم ثبت شده بیشتر به تداعی از فرایندهای سینژنتیک و برخی نیز تحت تأثیر ورود سیالهای کانهدار در منطقه ایجاد شدهاند. از جمله آنها ثبت هالههای منفی عناصری مانند Sc, Sr, Na در کنار هالههای مثبت عناصری مانند Au, Cu, Pb, Zn, Mo, U که نشانگر کانیزایی عناصر پایه و دیگر عناصر مهم در منطقه است. بهطور کلی نتایج، نشان از سه مدل از همراهی هالههای مثبت و منفی ﮊئوشیمیایی در منطقه قره چمن بود: 1) مدل همپوشانی هالههای مثبت و منفی با همدیگر مثل هالههای عناصر (Rb, Sr)؛ 2) احاطه و حضور هالههای منفی در پیرامون هاله مثبت مانند هاله Sc محاطکننده هالههای مثبت Ce Rb/K, و هاله منفیSr محاط کننده نسبت Ba/Sr و پهنه فلسیک و کلریتی در منطقه؛ 3) مدل شاخص و کاملاً مجزای هالههای منفی از هالههای مثبت مانند (Mo-Sr)، (U-Sr) و (Cu-Sr). مطالعه توأم هالههای مثبت و منفی بهویژه در اکتشافات ژئوشیمیایی مقدماتی میتواند در ردیابی نهشتههای پنهان مؤثر باشد. انطباق پهنههای مرکب دگرسانی فلسیک و شاخص جمعی کلریتی با مدل شماره 2 نشان میدهد که این مدل در ارتباط با بیهنجاریهای مثبت Au و منفی Sr در منطقه است. نتایج نشانگر این واقعیت است که صرفاً بررسی تمرکز عناصر مثبت در راستای پهنه گسلش کافی نبوده بلکه انطباق مدلدار هالههای منفی با مثبت به انضمام نتایج حاصل از شاخص مرکب بیانگر تجمع کانیزایی قوی در راستای NW-SE است.
محمدجعفر محمدزاده؛ حمید شهین فر؛ آینور ناصری
چکیده
ثبت بیهنجاریهای بهینه ژئوشیمیایی نیازمند پیجوییهای توجیهی (Orientation Survey)است که یکی از لایههایمهم آن انتخاب روش بهینه تحلیل دادههاست.شناسایی مناطق کانیزایی شده و پنهان با استفاده از روشهای نو و ارائه الگوی مناسب عناصر ردیاب برای بررسی پتانسیلهای امیدوارکننده با مؤثرترین روش در منطقه قولان، هدف این پژوهش و گامی ...
بیشتر
ثبت بیهنجاریهای بهینه ژئوشیمیایی نیازمند پیجوییهای توجیهی (Orientation Survey)است که یکی از لایههایمهم آن انتخاب روش بهینه تحلیل دادههاست.شناسایی مناطق کانیزایی شده و پنهان با استفاده از روشهای نو و ارائه الگوی مناسب عناصر ردیاب برای بررسی پتانسیلهای امیدوارکننده با مؤثرترین روش در منطقه قولان، هدف این پژوهش و گامی در سوی بهینهسازی عملیات اکتشافی است. در این راستا، 233 نمونه از رسوبات آبراههای برداشت و برای عناصر پایه و ردیابهای مربوط به آنها (Cu, Mo, Cr, Co, Ni, Pb, Zn, As, Y…)تجزیه شدند. فرایند پردازش دادهها با استفاده از دو روش تحلیل مؤلفه اصلی و خوشهبندی فازی میانمرکز (Fuzzy C-meansClustering) (FCMC) انجام و بیهنجاریهای موجود در منطقه شناسایی شدند. نتایج حاصل از بهکارگیری روش خوشهبندی فازی میانمرکز (FCMC) برروی دادههای منطقه نشاندهنده ثبت بیهنجاریهای Cu و Mo در محدوده قره چیلر است. بهگونهای که جدایش بیهنجاریهای این دو عنصراز یکدیگر، احتمالاً بهدلیل اسیدی شدن منطقه و شستشوی رخنمونهای سولفیدی و حملونقل Mo بهصورت مولیبداتها صورت گرفته و باعث جدایش تقریبی هالههای ثانویه Cu از Mo در نزدیکی یکدیگر شده است. اعمال FCMCبراساس منطق فازی (FuzzyLogic) حاکی از قرار گیری Cu و Mo در یک خوشه و همپوشانی بیهنجاریهای آن نشاندهنده پاراژنز این دو عنصر است. مقایسه نتایج حاصل از دو روش، بیانگر ثبت بیهنجاریهای مشابه در منطقه با بهکارگیری هر دو روش خوشهبندی فازی میانمرکز (FCMC) و PCAاست اما الگوی ثبت بیهنجاریهای ژئوشیمیایی توسط PCA نشان میدهد که اعمال این روش در شدتبخشی به هالههای ژئوشیمیایی ضعیف بیهنجاریهای پنهان، مؤثرتر از خوشهبندی فازی میانمرکز (FCMC) عمل میکند . بهگونهای که با این روش بجز محدوده قره چیلر، باختر لوتکه و بیهنجاریهای پنهان نمنیق نیز با الگوهای ژئوشیمیایی مناسب Cu-Mo درامتداد همان منطقه (شمال باختر- جنوب خاور) با شدت قویتری ثبت شدند. بررسیهای بعدی نشان میدهد که روش PCA در حذف اثر ترکیب سنگی و ثبت الگوهای بهینه ژئوشیمیایی مؤثرتر است و نتایج حاصل از آن در منطقه صحت بیشتری دارد.
محمد جعفر محمدزاده؛ حمید آقابابایی؛ آینور ناصری
چکیده
مقدار کربن آلی کل (Total Organic Carbon) موجود در سنگ منشأ هیدروکربن یکی از پارامترهای حائز اهمیت در ارزیابی آن است. این پارامتر نه تنها در مطالعات ژئوشیمیایی هیدروکربن مورد استفاده قرار میگیرد، بلکه در بررسی میزان گسترش سنگ منشأ نیز نقش بسزایی دارد به گونهای که با افزایش TOC، احتمال حضور سنگ منشأ افزایش مییابد وکاهش آن ...
بیشتر
مقدار کربن آلی کل (Total Organic Carbon) موجود در سنگ منشأ هیدروکربن یکی از پارامترهای حائز اهمیت در ارزیابی آن است. این پارامتر نه تنها در مطالعات ژئوشیمیایی هیدروکربن مورد استفاده قرار میگیرد، بلکه در بررسی میزان گسترش سنگ منشأ نیز نقش بسزایی دارد به گونهای که با افزایش TOC، احتمال حضور سنگ منشأ افزایش مییابد وکاهش آن بیانگر عدم گستردگی سنگ منشأ در یک ژرفای معلوم است. بنابراین وجود روشی که بتواند به برآورد هر چه بهتر آن کمک کند، لازم است. شبکههای عصبی مصنوعی یکی از روشهای عددی حل مسئله است که با الگو برداری از عملکرد شبکههای عصبی زیستشناختی به تحلیل مسائل پرداخته و اقدام به برآورد، ردهبندی و ... میکند. این مقاله با هدف معرفی ساختار و چگونگی عملکرد شبکههای عصبی، اقدام به برآورد مقدار مواد آلی کل موجود در سنگ منشأ هیدروکربن در میدان نفتی بینک با استفاده از اطلاعات چاهپیمایی میکند. نتایج حاصل، بیانگر این مطلب است که شبکه پرسپترون چند لایه( Multi-Layer Perceptron ) بهترین شبکهای بود که برای برآورد استفاده شد که دارای یک لایه میانی با 6 گره ونوع الگوریتم آموزشی پس انتشار مومنتم باتابع تحریک تانژانتی بود. پس از آموزش شبکه، مقدار خطای برآورد 0013/0 حاصل شد. پس ازآن، دادههای آموزشی و غیر آموزشی آزموده شدند و در نهایت مقایسة بین مقادیرTOC واقعی و برآورد انجام گردید که نتیجة مطلوب حاصل شد. در پایان، تحلیل حساسیت روی پارامترهای مؤثر در بر آورد انجام گردید و بر اساس آن، پارامتر تخلخل نوترونی (NPHI) به عنوان موثرترین و حساسترین پارامتر و DT به عنوان پارامتری با کمترین حساسیت مؤثر در برآورد شناخته شدند.